پندارپندار، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

پندار من...زندگیه من ❤

پندار ۶ ماهه من

پسر مامان نفس مامان این روزا خیلی بازیگوش شدی قند عسل من دیگه قشنگ چند متر سینه خیز میریو حالت چهار دستو پا میشی فکر کنم تا عید دیگه چهار دست و پا  میری...بگم از غذا خوردنت که عاشقتم قشنگ غذا میخوری شیکموی مامانتی صبحا برات فرنی درست میکنم ظهر ها بهت سوپ میدم شامم پوره میخوری ...عاشق اینی که بزاریمت رو تشک بازیت بعد خودت بری روی فرش میخوای گل فرشو بگیری وروجکی دیگه برات بگم از کنترل تلویزیون و موبایل تا میبینیشون شیرجه میری سمتشون یعنی اگر یک مترم باهات فاصله داشته باشن با تمام سرعت خودتو میکشونی سمتشون چشمات از خوشحالی برق میزنه که برای اسباب بازیهات نه... خلاصه هر روز شیرین تر میشی و من  بیشتر خدارو برای داشتنت شکر میکنم
15 اسفند 1394

رانندگی پندار

مامانی دیشب نمیدونی چیکار کردی اول اینکه حسابی داشتی تو ماشین بیقراری میکردی که من مجبور شدم از صندلیت بلندت کنم و بغلت کنم بعد که اومدی بغلم همش خودتو مینداختی سمت بابامجیدت تا اینکه رسیدیم خونه مامان گیتی منم شمارو دادم بغل بابا مجیدت بعد نمیدونی چه ذوقی کرده بودی دستاتو گرفته بودی به فرمون و از خوشحالی جیغ میزدی و میخندیدی کلی بازی کردی با فرمون ماشین پسرم از الان راننده شده خدا به داد ما برسه ۱ سال دیگه ا ...
11 اسفند 1394
1